به گزارش مشرق، رمان «چابکسوار» نوشته مسلم ناصری برای دومین بار منتشر شد.
این رمان با روایت سفر اتفاقی نویسنده این داستان به عراق و آشنایی او با یک کتابفروش دورهگرد آغاز میشود که از طریق او کتابی قدیمی که روایتی از قیام مختار بوده است را به دست نویسنده میرسد. نویسنده اما در اتفاقی کتاب را از دست میدهد و در ادامه ناچار از مراجعه به ذهن خود برای یادآوری کتاب و کشف نسخهای دیگر از متن میکشد و او حاصلش را در ادامه در قالب داستان
زندگی مختار بیان میکند.
نویسنده همچنین در انتهای این داستان در فصلی مجزا از متنی مقدس و کهن سخن به میان میآورد که مبنای نوشتن این اثر بوده و حاضر است آن را برای بررسی بیشتر در اختیار آنها قرار دهد.
داستان این کتاب از ماجرای دستگیری مختار در آستانه قیام عاشورا در کوفه شروع شده و به ماجرای شهادت وی پس از قیامش علیه عاملان حادثه عاشورا به پایان میرسد.
در فرازی از این کتاب ماجرای شهادت
مختار ثقفی اینگونه روایت شده است:
تیزی خنجری را دید. خنجر درخشید. درست شبیه هلال ماه بود. همان ماهی که در کودکی به پدرش نشان داده و پرسیده بود چرا باریک و تیز است. پدر در جوابش خندیده بود. صدای پدر را میشنید:
مراقب باش به آن دست نزنی که پوست نازک و لطیفت خونی نشود. و او در عالم کودکی دست بلند کرده بود؛ ولی نتوانسته بود هلال ماه را بگیرد. از پدر خواسته بود او را روی شانه هایش بگذارد تا هلال سفید را بگیرد. صدای خنده پدرش را میشنید که او را بر شانههای ستبرش گذاشته بود و با هم
میدویدند و گلویش سوخت
این کتاب را نشر کتابستان معرفت در ۴۲۴ صفحه با قیمت ۵۵هزار تومان منتشر کرده است.